1 هفته پیش هم مثل روزای مضخرف دیگه گذشت
همش درس درس و درس و بشین مثل خر بخون.
زنگ اخر بود.سر کلاس مطالعات نشسته بودیم.خسته بودیم.حوصله نداشتیم.
من و سولی و سونی اریکسون و سیم سیم به ردیف روی صندلیهامون خوابیده بودیم.دبیر هم داشت درس میداد
یهو یک دادی زد که هر 4تامون 2 متر پریدیم بالا
دبیر با داد به ما 4تا گفت:یعنی چی شما خوابیدین؟من دارم به شما درس میدم.اینا همش به خاطر شماست.خودم که بلدم
من یکی که قلبم افتاد تو جورابم
با این دادی که این زد و اخم رو پیشونیش من دیگه فاتحمونو خوندم.گفتم الان میگه برین تو دفتر.من تا حالا تو دفتر به خاطر اینجور چیزا نرفتم ولی دوستم سیم سیم زیاد بردنش.بعد هم بیخیال و با خنده میاد میگه مدیر دعوام کرد ما هم کلی بهش میخندیم
دبیر رفت طرف دفترش.من که گفتم منفی رو داد.
البته این اولین منفی نبود که میگرفتما.ولی خوشبختانه منفی نداد.
یک سوالی ازمون پرسید.ما که گوش نداده بودیم بلد هم نبودیم.جالب اینجا بود که اونایی که گوش میدادن هم جوابشو نمیدونستن.خوشبختانه اون روز هم گذشت. من نفس راحتی کشیدم
......................................................................................................................................................
واسه درس ادبیات و زبان فارسی میگن که نمونه سوال ببریم.من و دوستام نمونه سوال بردیم ولی:
دبیر:چرا انقدر کمه؟
من:دیگه نبود
دبیر:تو اینترنت میگشتین
من:گشتیم نبود
دبیر:از تو کتاب
من:همینا فقط بود
دبیر:از خودتون مینوشتین
من:نوشتیم
خلاصه هی اون میگفت هی من میگفتم
اخرش هم کم اورد.ولی بهم گفت در هر صورت نمره کاملشو بهتون نمیدم
من که دیگه خون خونمو میخورد
دوست داشتم با پا برم تو فیسش.حیف که ازم بزرگتر بود.وگرنه همچین اغدمو سرش خالی میکردم که خروس های اسمون هم به حالش زار زار بخندن.
نظرات شما عزیزان: